حسنی خراسانی

 

 

از جمله نشانه های حتمی ظهور امام مهدی(علیه السلام) خروج حسینی خراسانی در چین، هم زمان با خروج حسینی یمانی در یمن و سفیانی شامی در شام است.  

 

                                                            زمان خروج خراسانی

 

هرچند در روایات اسلامی، از زمان دقیق خروج خراسانی سخن به میان نیامده است، از احادیثی که از قیام سفیانی در ماه رجب و همزمان بودن خروج سفیانی، یمانی و خراسانی خبر می دهند، آشکارا می توان دریافت که این حادثۀ بزرگ در ماه رجب سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام) رخ می دهد.

البتّه از روایات اسلامی چنین بر می آید که برخی اقدامات خراسانی و سفیانی و شاید یمانی، چند ماه پیش از رجب، آغاز می گردد و در این ماه، شخصیّت خراسانی و دو نفر دیگر برای مردم شناخته شده و با آنان برای اجرای برنامه هایی که دارند، پیمان بسته می شود.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید

خروج سفیانی، یمانی و خراسانی در یک سال،

یک ماه و یک روز، رشته ای است مانند رشتۀ مهره ها 

که یکی به دنبال دیگری می آید. پس، از هر سو سختی 

خواهد بود. وای بر کسی که با آنان مخالفت ورزد....(1).

امام صادق(علیه السلام) فرمود

... از امور حتمی، خروج سفیانی در ماه رجب است(2).

1. الغیبة، ص ۲۶۴، ب ۱۴، ح ۱۳

2. الغیبة، ص ۳۱۱، ب ۱۸، ح ۲

زمینه سازان حکومت امام مهدی(علیه السلام)

بر اساس مدارک و منابع معتبر اسلامی، زمینه سازان حکومت امام مهدی(علیه السلام) در مشرق زمین قیام می کنند

رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) می فرماید:

مردمی از مشرق خروج می کنند که برای مهدی زمینه را فراهم می سازند(1).

نیز از امام علی(علیه السلام) روایت شده است:

... آغاز [کار] مهدی از سوی مشرق است،

و هر گاه چنین شد، سفیانی خروج می کند...(2).

شایان توجّه است، واژۀ «مشرق» و «شرق»، هر چند نزد عربها و در احادیث اسلامی، تمام سرزمینهایی را که در شرق منطقۀ حجاز، عراق و شام قرار گرفته اند، در بر می گیرد، در برخی روایات مرتبط با ظهور، مراد از این دو لفظ، همان سرزمین خراسان قدیم است که امروزه کشورهای ایران، افغانستان، ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان بخشهایی از آن را در خاک خود دارند و تا مرزهای غربی چین و هند امتداد می یابد.

1. سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1368، کتاب فتن، ب 34، ح 4080.

2. بحار الأنوار، ج 52، ب 25، ح 142.

جایگاه آغاز قیام خراسانی

بر اساس روایات اسلامی، شروع قیام زمینه سازان حکومت امام مهدی(علیه السلام) در منطقه ای دور از سرزمینهای عربی اسلامی و در کشور چین خواهد بود.

رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) فرمود:

ما خانواده ای هستیم که خدای عزّ و جلّ برای ما آخرت را بر دنیا

برگزیده است، و به زودی خانواده ام پس از من، دچار دوری و کوچیدن

در سرزمینها می شوند، تا آنکه پرچمهای سیاهی از مشرق برافراشته

شوند. پس حق را طلب می کنند، به ایشان داده نمی شود، و کارزار

می کنند و یاری می یابند و در نتیجه، داده می شوند آنچه را که خواسته

بودند. پس هر کس از شما یا فرزندانتان به آنان رسید، باید نزد ایشان برود 

اگر چه با خزیدن روی برف باشد؛ زیرا آنها پرچمهای هدایتی اند که 

به دست مردی از خاندانم سپرده می شوند که زمین را از قسط و عدل

سرشار خواهد کرد، چنان که از جور و ظلم لبریز شده است(1).

امام باقر(علیه السلام) می فرماید:

گویا می بینم که از دورترین سرزمینهای مشرق، از شهری که به آن «شیلا»(2)

گفته می شود، گروهی قیام کرده و حقّ خود را از اهل چین می خواهند، امّا 

به آنان داده نمی شود؛ دگر باره آن را طلب می کنند و همچنان محروم می مانند.

چون کار را چنین دیدند، شمشیرهای خود را بر دوشهاشان می گذارند و با آنان 

می جنگند. در نتیجه، چینیها راضی می شوند آنچه را این گروه خواسته اند،

بدهند، امّا ایشان نمی پذیرند(3) و عدّۀ زیادی از آنان را می کشند. سپس تمام 

سرزمینهای ترکها(4) و هندیان(5) را تصرّف می کنند و به سوی خراسان

می آیند و تسلیم آنجا را از مردم آن سامان می خواهند، امّا به مقصود

نمی رسند. در نتیجه، خراسان را به زور می گیرند و چیزی جز دادن حکومت

به صاحب شما (امام مهدی علیه السلام) نمی خواهند. در این هنگام، سفیانی

خروج می کند و آنان با او درگیر و همگی کشته می شوند. امّا هم آنان و هم

کشندگانشان (سپاهیان سفیانی) با دعای صاحب شما به دنیا باز می گردند

و ایشان از آنان انتقام می گیرند و تا پایان دنیا در حکومت او زندگی می کنند(6).

بی تردید، این حدیث به مبارزات استقلال طلبانۀ مسلمانان ترک نژاد در استان سین کیانگ چین در عصر حاضر اشاره دارد.

گفتنی است، یاران خراسانی در ابتدا گروهی از اهل سنّت می باشند که ماهها و بلکه سالها پیش از ظهور خراسانی، شورش خود را در استان سین کیانگ، با هدف کسب استقلال از دولت چین، آغاز می کنند و پس از انتخاب خراسانی به رهبری خود، در هدفشان تغییر ایجاد می گردد و پس از اسقرار در سرزمین خراسان و تشکیل دولت، برای پیوستن به امام مهدی(علیه السلام)، به سوی عراق لشکرکشی می کنند

امام علی(علیه السلام) نیز فرموده است:

... پس هر گاه آن شخص به پا خاسته ای که از چین و ملتان(7) آمده است،

در خراسان قیام کند، سفیانی لشکرهایش را به سوی او می فرستد...(8).

مؤلّف «البدء و التاریخ»، ضمن بیان روایتی از ابن عبّاس، در بارۀ صاحبان پرچمهای سیاه و مهیّاگران حکومت مهدی(علیه السلام) در مشرق، از برخی صاحب نظران چنین نقل کرده است:

... بی گمان، نقطۀ آغاز حرکت آنها (پرچمهای سیاه) از کشور چین

و ناحیه ای که به آن ختن(9) گفته می شود، خواهد بود.

در آنجا گروهی از فرزندان فاطمه(علیها السلام)

از نسل حسین بن علی هستند...(10).

--------------------------------------------------------

1. دلائل الإمامة، ص 446، ح 420.

2. شیلا یا سیلا نامی بود که در قدیم بر شبه جزیرۀ کره اطلاق می گردید. به عنوان نمونه، در مروج الذهب، ج 1، ص 6 – 155، می خوانیم: «پس از آبادیهای چین، به سوی دریا سرزمینهایی که شناخته شده و وصف شده باشند، وجود ندارند، جز سرزمینهای سیلا و جزایر آن...». با توجّه به آنکه میان کرۀ شمالی و همسایه اش چین اختلافی وجود ندارد، نمی تواند مراد از «شیلا» _ در متن حدیث یادشده _ کرۀ شمالی باشد.

بنا بر این، با توجّه به متون روایات اسلامی و توضیحات برخی نویسندگان مسلمان و مبارزات استقلال خواهانۀ مسلمانان ترک نژاد استان سین کیانگ با دولت چین، باید گفت، «شیلا» نام سرزمینی در ختن یا مناطق نزدیک به آن است که اکنون این نام کاربرد ندارد و یا ما از آن بی خبریم

البتّه این احتمال نیز وجود دارد که «شیلا» در اصل همان «شیملا» - شهر و منطقه ای کوهستانی و سرسبز در شمال غربی هند - باشد و در ضبط کلمه اشتباهی روی داده است. همچنین احتمال دارد نام منطقه ای در کشمیر هند باشد که مجاور منطقۀ ختن در استان سین کیانگ است.

3. به نظر می رسد، دلیل رویگردانی این گروه از گرفتن حقّشان آن باشد که در این هنگام، با آشکارشدن برخی نشانه های مهمّ ظهور و نزدیک شدن آن و با انتخاب رهبری از نسل امام حسین(علیه السلام)، شوق دیدار امام مهدی(علیه السلام) آنان را از ماندن در وطن و حکومت بر آن باز می دارد.

4. به استان سین کیانگ و مناطق ترک نشین اطراف اشاره دارد.

5. به هند، پاکستان و بنگلادش اشاره دارد که در گذشته جزء یک کشور بودند.

6. منتخب کفایة المهتدی، ص 4 - 3، ح 2.

7. مُلتان منطقه ای در شرق پاکستان و در همسایگی هند است. اکنون در آنجا و مناطق اطرافش شمار زیادی از شیعیان مخلص و منتظر ظهور امام مهدی(علیه السلام) زندگی می کنند.

8 . إلزام الناصب، ج 2، ص 133.

9. ختن شهر و منطقه ای در بلاد ترکستان چین و نزدیک مرزهای جامو و کشمیر است. ختن امروزه در استان سین کیانگ در غرب چین قرار دارد که بیشترین جمعیّت آن را مسلمانان ترک تبار تشکیل می دهند.

10. البدء و التاریخ، ج 2، ص 175، ف 9

مدّت زمان قیام خراسانی

امام علی(علیه السلام) می فرماید

... مردی پیش از مهدی و از خاندان او از طرف مشرق خروج می کند که 

شمشیر را هشت ماه بر شانه اش می نهد، می کشد، مُثله می کند 

و به سوی بیت المقدس رو می آورد، امّا پس از مرگش به آنجا می رسد(1). 

گفتنی است، از این روایت و از حدیثی که پیشتر، از امام باقر(علیه السلام) نقل کرده بودیم، چنین برمی آید که حسینی خراسانی و گروهی از یارانش، پس از هشت ماه جهاد در راه خدا، در نبرد با سفیانی و سپاهیانش برای آزادسازی قدس، به شهادت می رسند و سرانجام با دعای امام مهدی(علیه السلام)، وی و دیگر یاران شهیدش زنده می شوند.

نیز شایستۀ یادآوری است، با توجّه به آنکه زمان آغاز قیام حسینی خراسانی ماه رجب سال پیش از قیام امام مهدی(علیه السلام)، می باشد، می توان به طور تقریبی شهادت آن بزرگوار را در ماه ربیع الأوّل سال قیام دانست.

1. الفتن، ص 222، جزء 5، ح 874. بسیاری از مترجمان، عبارت پایانی حدیث - «فلایبلغه حتّی یموت» - را «او می میرد و به بیت المقدس نمی رسد» ترجمه کرده اند، ولی چنان که یکی از دوستان دانشمند و ادیب ما یادآور شده است، با دقّت در دستور زبان عربی و با توجّه به آنکه استثنای پس از نفی مفید ایجاب است، باید معنای فراز مورد بحث آن باشد که حسینی خراسانی به بیت المقدس می رسد بی آنکه زنده باشد

پرچم خراسانی

رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) می فرماید:

پرچمهای سیاهی از آنِ بنی عبّاس از مشرق خارج می شوند و آن مقدار

که خدا بخواهد، دوام می آورند. سپس پرچمهای سیاه کوچکی از مشرق

بیرون می آیند که با مردی از فرزندان ابوسفیان و یارانش کارزار می کنند

و به اطاعت مهدی در می آیند(1).

اَصبَغ بن نباتَه می گوید: از امیر مؤمنان(علیه السلام) شنیدم که فرمود:

... از مشرق زمین پرچمهایی بی نقش و نگار روی می آورند که از 

جنس پنبه، کتان و ابریشم نیستند. بر بالای نیزه مهر سرور بزرگ 

زده شده است. مردی از آل محمّد این پرچمها را به پیش می رانَد

پرچمهایی که در مشرق ظاهر می شوند، بوی آنها، چون بوی 

مشک پُربو در مغرب به مشام و ترس یک ماه پیشاپیش آنها فرا 

می رسد تا اینکه آن سپاه وارد کوفه شوند در حالی که انتقام 

خون پدرانشان را می خواهند...(2). 

به نظر می رسد......

1. الفتن، ص 216، جزء 4، ح 862

2. بحار الأنوار، ج 52، ص 274، ب 25، ح 167.

خصوصیّات فردی خراسانی

تبار خراسانی 

رهبر گروهی که در مشرق قیام می کنند، از نسل امام حسین(علیه السلام) و

حسینی تبار است.

از عبد الله بن عمر نقل شده است

مردی از فرزندان حسین از سوی مشرق خروج می کند که اگر کوهها با او

رویارویی کنند، نابودشان می سازد و راههایی در آنها می گشاید(1).

1. الفتن، ص 263، جزء 5، ح 1035

نام خراسانی

نگارنده تا کنون به روایتی که از خراسانی نام برده باشد، برخورد نکرده است.

شهرت خراسانی

از این مرد در روایات اسلامی با تعابیری مانند: «مشرقی»، «خراسانی»، «هاشمی» و «دروکننده» یاد شده است. نگارنده، واژۀ «حسینی» را نیز، به دلیل آنکه این بزرگوار از نسل امام حسین(علیه السلام) است، در بارۀ وی به کار برده است

نشانه های بدنی خراسانی

از امتیازهای حسینی خراسانی نسبت به دیگر قیامگران پیش از ظهور امام مهدی(علیه السلام)، وجود خالی در نقطه ای خاص از بدن این سیّد بزرگوار است و گویا همین نشانه، سبب شناسایی وی نزد یارانش و دیگر مؤمنانی که با او رو به رو می گردند، می شود.

در بارۀ جایگاه قرارگرفتن خال در بدن خراسانی، در روایاتی که به دست ما رسیده اند، بر اثر اشتباه در شنیدن یا نگارش متن حدیث، اختلافاتی به چشم می خورد که برخی با دیگری قابل جمع است و بعضی نیز با دیگری معارض است.

در الفتن نعیم بن حمّاد، دو روایت از طریق جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل شده که در هر دو «بکفّه الیمنی خالٌ» - در کفّ دست راستش خالی است - آمده است(1). همچنین دو حدیت دیگر از طریق ابی رومان از امام علی(علیه السلام) آورده شده که در اوّل «فی کتفه الیسری خالٌ»(2) - در کتف چپش خالی است- و در دوم «فی کفّه الیسری خالٌ»(3) - در کفّ دست چپش خالی است- ثبت شده است(2).

البـتّه با توجّه به آنکه در دو روایت دیگر هم «بکفّه» وجود دارد و در عقد الدرر نیز، عبارت حدیث اوّل از امام علی(علیه السلام)، به صورت «فی کفّه الیسری خالٌ» از الفتن ابن حمّاد نقل شده، می توان چنین نتیجه گرفت که خال در کفّ دست حسینی خراسانی است، امّا دست چپ یا راست را خدا داناست. و بی تردید، وجود خال در کفّ دست، کمیابتر از خال در بازو، کتف و یا صورت است

1. رک: الفتن، ص ، جزء ، ح و ص 218، جزء 4، ح 869.

2. رک: الفتن، ص 216، جزء 4، ح 863 .

3. رک: الفتن، ص 221، جزء 5، ح 870.

سنّ خراسانی

طبق روایات اسلامی، حسینی خراسانی جوان می باشد.

پیوستن سمرقندی به خراسانی

کمی پیش از قیام حسینی خراسانی در ماه رجب در چین، جوانی به نام شعیب ابتدا در تالقان ظاهر می شود و در سمرقند خروج می کند و نیروهایی گرد وی جمع می شوند و هنگامی که خراسانی و لشکرش از چین و ملتان خارج شده و به خراسان رسیدند، شعیب و یارانش به خراسانی می پیوندند و خراسانی شعیب را به دلیل ایمان، شجاعت و جنگجویی اش، فرماندۀ لشکر خود قرار می دهد(1).

1. شعیب بن صالح، پس از ورود به ایران، فرماندۀ ارتش حسنی گیلانی و پس از پیوستن به امام مهدی(علیه السلام)، فرماندۀ سپاهیان آن بزرگوار برای آزادسازی قدس شریف می شود.

رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) فرمود:

مردی از آن سوی نهر خروج می کند که به او 

حارث بن حرّاث (دروکننده پسر بسیار دروکننده) گفته می شود 

و پیشاپیشش مردی است که به او منصور (یاری شده) گفته 

می شود. وی برای آل محمّد زمینه چینی می کند یا آنان را به 

قدرت می رساند، چنان که قریش رسول خدا(صلّی الله علیه و آله

را به قدرت رساندند. بر هر مؤمنی یاری او 

- یا فرمود: پاسخ دادن به او - واجب است(1).

گفتنی است، اعراب مسلمان سرزمینهای آن سوی رود جیحون را ماوراءالنهر یا هَیطَل می نامیدند و سمرقند یکی از مناطق مهم و مشهور آن است و پس از خروج شعیب بن صالح در این شهر، حسینی خراسانی در همان جا به او می پیوندد و نیروهایشان را برای آزادسازی عراق بسیج می کنند.

نیز شایستۀ یادآوری است، «حارث» لقب حسینی خراسانی و «منصور» لقب شعیب بن صالح سمرقندی است، و یادآوری زمینه سازی قریش برای رسول خدا(صلّی الله علیه و آله) و زمینه سازی منصور برای حارث، در این روایت، به این نکته اشاره دارد که حارث از نسل پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله) و منصور از قبیلۀ قریش است.

میان مرّیخ (بهرام) و زحل (کیوان) هر دو سال یک بار مقارنه رخ می‏دهد. امام علی(علیه‏السّلام)، حرکت نیروهای خراسانی و شعیب بن صالح از سمرقند به سوی عراق را در پی مقارنۀ کامل این دو ستاره(1) در سال پیش از ظهور می داند

. . . آگاه باشید، شما پس از مدّتی، زمانی کوتاه خواهید داشت

که در آن، گوشه‏ای از گفتارهای من و نیز انواع برهان و درستی

آنها برای شما، هنگام طلوع بهرام و کیوان با اقتران دقیق(1) آشکار

خواهد شد. در این هنگام، لرزشها و زلزله‏ها پیاپی رخ خواهند داد،

و از ساحل جیحون به سوی بیابان بابل پرچمهایی روی می‏آورند . . .(2).

1.از دیدگاه منجّمین قدیم، اقتران دقیق آن است که دو ستاره، در یک برج، به یک درجه و دقیقه جمع شوند، و به تعبیر منجّمین جدید، فاصلۀ آنها، در نگاه ناظر زمینی، کمتر از پنج درجۀ نجومی باشد.

2. مشارق أنوار الیقین، ص 266، خطبۀ تَطَنْجیّه

ابن حمّاد از گروهی از راویان حدیث چنین نقل کرده است:

... پس خروج می کند [هاشمی] با اهل خراسان در حالی که پیشاپیشش

مردی از بنی تمیم، از وابستگانشان، قرار دارد که زرد چهره، کوسه و کم ریش

است و هنگامی که خبر خروج او (هاشمی) به وی (سمرقندی) رسید،

با پنج هزار نفر به سویش می رود و با او پیمان می بندد. پس او (هاشمی)

وی (سمرقندی) را پیشاپیش [سپاه] خود قرار می دهد...(1).

1. الفتن، ص 197، جزء 1، ح

رنگ لباس و پرچم سمرقندی

....................................................................................

نوع سلاح سمرقندی

پیامبر اسلام(صلّی‏الله‏علیه‏وآله) روزی به جعفر بن ابی‏طالب، پسر عموی خود و برادر بزرگتر امام علی‏(علیه‏السّلام)، در بارۀ شخصی از نسل وی که در آخرالزّمان پرچم پیروزی را به قائم(علیه‏السّلام) می‏دهد، چنین مژده داد:

او کسی است که . . . شمشیرش مانند شعلة آتش است. . .(1).

شخص مورد نظر در این حدیث، کسی جز شعیب بن صالح سمرقندی نیست که مانند دیگر نظامیان معاصر خود، از سلاحهای آتشین امروزی بهره می‏گیرد.

1. الغیبة، ص256، ب 14، ح 1

خصوصیّات فردی سمرقندی 

تبار سمرقندی

شعیب بن صالح از نسل جعفر بن ابی طالب، پسر عموی پیامبر اسلام(صلّی الله علیه و آله) می باشد و هاشم تبار و قرشی است.

نام سمرقندی

نام سردار لشکر خراسانی، شعیب و نام پدرش صالح می باشد.

شایان توجّه است، گذاردن نام شعیب بر فرزندان در افغانستان بسیار متداول است.

شهرت سمرقندی

از این مرد در احادیث اسلامی با تعابیری مانند: منصور (یاری شده)، تمیمی، ابوالطّهوی و سمرقندی یاد شده است.

قیافه و اندام سمرقندی

بر اساس روایات اسلامی، شعیب بن صالح مردی میانه قامت، گندمگون و کوسه(1) است.

1. کوسه در زبان عرب به کسی می گویند که ریشش در قسمت چانه روییده باشد نه در دو طرف گونه. چنان که می دانید، مردم بسیاری از مناطق آسیای میانه، از جمله سمرقند و تالقان، کوسه می باشند.

سنّ سمرقندی

در برخی روایات، واژۀ «حدیث السن» - تازه سن - در بارۀ شعیب به کار رفته است که نشان می دهد وی تازه جوان بوده و خراسانی از او بزرگتر است.

زادگاه سمرقندی

هر چند در روایات اسلامی به محلّ تولّد شعیب بن صالح، تصریح نشده، مؤلّف البدء و التاریخ»، ج 2، ص 6- 175، ف 9، آورده است:

... پیشاپیش آنها (پرچمهای سیاه) مردی کوسه از تمیم است

که به او «شعیب بن صالح» گفته می شود، زادگاهش تالقان است.

قبیلۀ سمرقندی

هر چند شعیب بن صالح در اصل از قبیلۀ بنی هاشم و قرشی می باشد، به دلیل آنکه خودش یا پدرانش مدّتی در میان بنی تمیم زندگی کرده اند و به آنان خدمت نموده یا آز آنان زن گرفته اند، «از تمیم» یا «وابستۀ به تمیم» به شمار آمده است(1).

گفتنی است، قبیلۀ بنی تمیم از قبایل کهن و مشهور عرب اند که ابتدا در شبه جزیرۀ عربستان ساکن بودند و سپس در سرزمینهای اسلامی، از جمله خراسان، پراکنده شدند و به گفتۀ مورّخان، تا دورۀ عبّاسیان، بیشتر عربهای ساکن در خراسان از بنی تمیم بودند.

1. در میان قبایل عرب رسم بر این بوده که اگر کسی وارد قبیله ای می شد و مدّتی به آن قبیله خدمت و یا با فردی از آن قبیله ازدواج می کرد، او را وابستۀ به قبیلۀ خود و یا جزء آن قبیله به شمار می آوردند.

نوجوان زندانی

امام علی(علیه السلام) به نوجوانی زندانی اشاره می فرماید که به نظر می رسد همان شعیب بن صالح باشد:

... سپس نوجوانی از زندان بیرون می آید که مال و سلاح آنان (دشمنان)

را نابود می کند و رهبرانشان را اسیر می گیرد و ایشان را تا بیت المقدس

به عقب می راند و یاری شده، استوار و شادمانه باز می گردد...(1).

1. إلزام الناصب، ج 2، ص 197، خطبۀ بیان 3.

گنجهای تالقان

در احادیث اسلامی، از شعیب بن صالح و یاران تالقانی اش، به «گنجهایی که از جنس تلا و نقره نیستند»، تعبیر شده است. یعنی همان گونه که گنجهای تلا و نقره تا زمانی که کشف نشده اند، در دل خاک پنهان اند و کسی به آنها توجّه نمی کند، این گنجهای انسانی نیز تا زمانی که در گمنامی به سر بُرده و قیام نکرده اند، از دید مردم پنهان و ارزش آنان ناشناخته است.

امام علی(علیه السلام)، ضمن پیشگویی در بارۀ برخی سرزمینهای مشرق زمین در آخرالزمان، پس از بخارا، سمرقند و بلخ و پیش از هرات، چنین می فرماید:

... شگفت از تو ای تالقان؛ زیرا بی گمان، برای خدای عزیز و جلیل

در آنجا گنجهای اند که از جنس تلا و نقره نیستند، امّا در آنجا مردان

مؤمنی وجود دارند که خدا را چنان که باید شناخت، شناخته اند.

اینان یاوران مهدی در آخرالزمان اند...(1).

در روایتی دیگر ...... 

1. الفتوح، ج 2، ص 9 – 78.

گفتنی است، مراد از «تالقان»، در تمام روایات اسلامی مرتبط با قیام گروهی از یاران امام مهدی(علیه السلام) در آخرالزمان، همان تالقان خراسان، مرکز ولایت (استان) تَخار، در شمال شرقی کشور افغانستان می باشد و ارتباطی با تالقان قزوین که در 120 کیلومتری شمال غربی تهران قرار گرفته است، ندارد(1).

نیز شایستۀ یادآوری است، اکنون بیشتر مردم منطقۀ تالقان افغانستان سنّی مذهب و از اقوام تاجیک، ازبک و پشتون اند و گروه اندکی از شیعیان پایبند به دین از قوم هزاره نیز در آنجا زندگی می کنند.

1. بر اساس تحقیق نگارنده، در احادیث اسلامی مرتبط با حوادث آخرالزمان، تنها در یک مورد، در ضمن خبری که ابراهیم بن مهزیار اهوازی از صاحب‏الزّمان(علیه‏السّلام) نقل کرده، از تالقان ایران نام برده شده است (در این باره، نک: مبحث «جنگ امریکا و متّحدانش با ایران، پیشگوییهای روایات اسلامی»).

محلّ ظاهرشدن سمرقندی

امام علی(علیه السلام) می فرماید:

هنگامی که ... لشکرهای خراسان به حرکت درآیند

و شعیب بن صالح تمیمی از دل تالقان بیرون آید(1)...(2).

امام علی(علیه السلام) در سخنی دیگر، ضمن اشاره به جغرافیای طبیعی محلّ زندگی شعیب، گویا می خواهد این جوانمرد گمنام را به شیری که از بیشه خارج می شود، تشبیه کند:

... سپس بیرون می آید شعیب بن صالح از میان نی و بیشه ها...(3).

جالب است بدانید، تالقان افغانستان منطقه ای آبخیز و مرطوب بوده و پُر از تالاب و نیزار است که در سالهای اخیر مردم آنجا بسیاری از این تالابها و نیزارها را برای کاشت برنج به زمینهای کشاورزی تبدیل کرده اند.

1. در متن نسخۀ چاپی مشارق الأنوار در اینجا «تبع» - پیروی کند- ثبت شده است، ولی، چنان که یکی از دوستان دانشمند ما یادآور شدند، بهتر آن است «نبغ» - بیرون آید- باشد

2. مشارق الأنوار، ص 266، خطبۀ افتخار.

3. إلزام الناصب، ج 2، ص 160، خطبة البیان 1.

زمان خروج سمرقندی

...............................................

جایگاه آغاز خروج سمرقندی

شعیب بن صالح، در سمرقند که اکنون از شهرهای بزرگ و پُرجمعیّت کشور ازبکستان است، خروج می کند و به همین دلیل، به او سمرقندی می گویند. البتّه این احتمال نیز وجود دارد که شعیب بن صالح در اصل اهل سمرقند باشد که به تالقان نزدیک است.

امام زین العابدین(علیه السلام)، در بیان نشانه های خروج امام مهدی(علیه السلام)، می فرماید:

... سپس خروج شعیب بن صالح از سمرقند خواهد بود...(1).

1. بحار الأنوار، ج 52، ص 213، ب 25، ح 65.

ورود خراسانی و سمرقندی به ایران 

خراسانی و سمرقندی، پس از چیره شدن بر افغانستان، ازبکستان و ترکمنستان، به سوی ایران می آیند و با در هم شکستن مقاومت نیروهای مخالف خود، نیشابور را فتح می کنند و در آنجا مستقر می شوند. در این هنگام، حسنی گیلانی، که تازه در منطقۀ دیلم قیام کرده، از همۀ حقجویان یاری می طلبد و ابتدا اهل دیلم و سپس نیروهای خراسانی به او پاسخ مثبت می دهند و حسینی خراسانی بخشی از نیروهایش را به فرماندهی شعیب بن صالح برای کمک به حسنی گیلانی به طرف ری می فرستد و خود نیز به سوی این شهر حرکت می کند.

فعلا باشد. خراسانی و سمرقندی، پس از چیره شدن بر افغانستان، ازبکستان و ترکمنستان، به سوی ایران می آیند و با در هم شکستن مقاومت نیروهای مخالف خود، از مرزهای شمال سرقی وارد بخشهایی از استان خراسان می شوند و در آنجا مستقر می شوند. در این هنگام، حسنی گیلانی، که تازه در منطقۀ دیلم قیام کرده، از همۀ حقجویان یاری می طلبد و ابتدا اهل دیلم و سپس نیروهای خراسانی به او پاسخ مثبت می دهند و حسینی خراسانی بخشی از نیروهایش را به فرماندهی شعیب بن صالح برای کمک به حسنی گیلانی به طرف ری می فرستد و خود نیز به سوی این شهر حرکت می کند.

اینک اصل ماجرا را از زبان روایات اسلامی بشنوید:

جابر از امام باقر(علیه السلام) نقل کرده است:

... حرکت می کند هاشمی در مسیر ری. پس 

مردی از موالی (هواداران) که به او شعیب بن صالح گفته می شود، 

روانه می شود به طرف استخر به سوی اموی...(1).

هاشمی همان حسینی خراسانی و اموی مردی از بنی امیّه و فرماندۀ لشکری است که سفیانی به سوی استخر فرستاده است.

1. الفتن، ص 218، جزء 4، ح 869.

در این هنگام، مبارزان سیستانی نیز به لشکر خراسانی می پیوندند 

.............................................................

شورش سمرقندی در ری

حسن بصری می گوید:

خروج می کند در ری، مردی میانه قامت، گندمگون، وابسته به بنی تمیم 

و کوسه که به او شعیب بن صالح گفته می شود، در میان چهار هزار نفر 

که لباسهاشان سفید و پرچمهاشان سیاه است. آن مرد پیشاپیش 

مهدی خواهد بود و کسی با وی روبه رو نمی شود، 

مگر آنکه او را درهم می شکند(1).

البتـّه این شخص، با توجّه به آنکه در افغانستان زندگی می کند که بیشترشان پشتون اند و در متون زردشتیان نیز از وی با عنوان «پشوتن» یادشده بود(2)، می تواند از قوم شجاع و جنگجوی پشتون باشد؛ هرچند شیعیان تالقان از قوم هزاره اند

1. الفتن، ص 214، جزء 4، ح 854 .

2. رک: مبحث «نجات بخشان در آیین زردشتی، بهرام ورجاوند و پشوتن».

ابن شوذَب می گوید: نزد حسن بودم، از حمص یادکردیم،

پس گفت: آنان خوشبخت ترین مردم اند، با [به قدرت رسیدن]

سیاه نشان اوّل، و بدبخت ترین مردم اند، با [به قدرت رسیدن]

سیاه نشان دوم. گفتیم: ای اباسعید، سیاه نشان دوم کیان اند؟! گفت

ابوالطّهوی خروج می کند از سوی مشرق در میان هشتاد هزار نفر

که دلهایشان پُر است، مانند فشردگی انار از دانه هایش، و نابودی

سیاه نشانِ نخست به دست ایشان است(1).

در این حدیث، «حسن» مکنّی به «اباسعید» همان حسن بصری معروف است. مراد از سیاه نشان اوّل، بنی عبّاسی اند که در آخرالزمان به قدرت می رسند و سیاه نشان دوم نیروهای لشکر حسینی خراسانی اند.

«ابوالطّهوی»، چنان که یکی از دوستان دانشمند ما با مراجعه به کتابهای لغت، به ویژه لسان العرب، دریافته است، یعنی شخصی که به قبیلۀ «طُهَیَّه» که از شاخه های بنی تمیم اند، منسوب است. بی تردید، این شخص همان شعیب بن صالح سمرقندی می باشد.

 

گروه فرهنگی تحقیقاتی عرفان الظهور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد